آرامشکده

۲ مطلب در آبان ۱۳۸۹ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

نتیجه دکتری

بالاخره نتیجه دکتری اومد و شکر خدا ما قبول شدیم. رشته حقوق خصوصی. خاصیت دنیا همینه دیگه آدم کلی دنبال اینه که یه چیزی رو بدست بیاره و فکر میکنه اگه به خواستش برسه دیگه چی میشه! ولی همین که به مطلبش رسید میفهمه که ای بابا اونم کشک بوده.

البته من چون تجربه قبولی دکتری دانشگاه آزاد رو داشتم خیلی قبولی حالی به حالیم نکرد چون میدونستم شادی قبولی چند روزی بیشتر طول نمیکشه و دوباره همون آش و همون کاسه! ولی با این حال بازم وقتی خبر قبولی رو شنیدم، یه کم خوشحال شدم، چیکار کنم آدمیزادم دیگه! شرطی شدم!

کلا، زندگی ما همینه. مثل کسی که توی بیابون دنبال آب میگرده. هی سراب میبینه و خیال میکنه آبه و خوشحال میشه. بعد که کلی رفت میبینه که ای دل غافل سراب بوده. زندگی ما هم همینطوریه. هفتاد هشتاد سال عمرمون رو میدویم دنبال سراب، آخرش میفهمیم چیزی نداریم! با پیرمردا صحبت کنید، این حرف من رو درک میکنید. البته خودم هنوز درکش نکردما!

فکر کنم یه آیه توی قرآن هم داریم بذار سرچ کنم آهان پیدا کردم:

وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاء حَتَّى إِذَا جَاءهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِیعُ الْحِسَابِ. نور-39

شیطونی: حالا از این حرفای فلاسفه و عرفا که بگذریم، خداییش قبولی دکتری حال دادا مخصوصا اینکه جاسبی رو پیچوندیم!

  • سید محمد رضا حسینی
  • ۰
  • ۰
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
 بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد
کو حریفی کش سرمست که پیش کرمش
 عاشق سوخته دل نام تمنا ببرد
باغبانا ز خزان بی‌خبرت می‌بینم
 آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد
رهزن دهر نخفته‌ست مشو ایمن از او
 اگر امروز نبرده‌ست که فردا ببرد
در خیال این همه لعبت به هوس می‌بازم
 بو که صاحب نظری نام تماشا ببرد
علم و فضلی که به چل سال دلم جمع آورد
 ترسم آن نرگس مستانه به یغما ببرد
بانگ گاوی چه صدا بازدهد عشوه مخر
 سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد
جام مینایی می سد ره تنگ دلیست
 منه از دست که سیل غمت از جا ببرد
راه عشق ار چه کمینگاه کمانداران است
 هر که دانسته رود صرفه ز اعدا ببرد
حافظ ار جان طلبد غمزه مستانه یار
 خانه از غیر بپرداز و بهل تا ببرد


  • سید محمد رضا حسینی