آرامشکده

۲ مطلب در دی ۱۳۸۸ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

هدف

از همون روز اولی که در دانشگاه در رشته اقتصاد پذیرفته شدم به این فکر میکردم که هدفم از این رشته و اصلا دانشگاه اومدن چیه. شاید من هم مثل خیلی دیگه از کسایی که میان دانشگاه اسیر نوعی جوگیری شده بودم که به جز دانشگاه رفتن راه دیگه ای جلوی پای خودشون برای پیشرفت نمیبینند. بعد از مدتی که در دانشگاه بودم همش به این فکر میکردم که حالا ما فوقش لیسانس اقتصاد رو گرفتیم که چی؟ پول خوب داره؟ کار خوب داره؟ تازه اگه کار خوب و پول خوب هم داشته باشه به چه درد من میخوره ؟

این همه از فامیلامون را دارم میبینم که هم تحصیلات دارن و هم درامد عالی ولی از زندگی خودشون راضی نیستند . پس من هم باید یا به خاطر مسایلی مثل علم آموزی و حرفای اینچنینی لذت ببرم و با دید درآمدزا بودن بهش نگاه نکنم یا رشتم رو بیخیال شم و برم سراغ یه رشته دیگه برام پول خوب بیاره و یا یک راه سوم. حقیقتش اول راه دوم رو انتخاب کردم. البته با این اشتباه که فکر میکردم در راه دوم هم پول است و هم آرامش ولی بعد از اینکه کلی رشته حقوق رو خوندم و به اصطلاح تهش رو درآوردم فهمیدم که نه توش شاید پول باشه ولی آرامش نیست.

اوایل همش به اساتید اقتصاد نگاه میکردم و اونها رو بر انداز میکردم که آخرش من میخوام حداکثر مثل این اساتید بشم، از این که بیشتر نمیشم دیگه. ولی اصلا خوشم نمیومد که آینده زندگیم مثل اونا بشم اصلا اصلا اصلا. بعد اساتید حقوق رو در نظر گرفتم. اونا هم همینطور .

الان دارم راه سوم رو پیش میبرم فرق این راه اینه که هم راهش بهم آرامش میده. هم دوست دارم مثل اساتیدش باشه آیندم و هم فکر کردن در موردش که اگه یه موقعی بتونم وقت داشته باشم و در مورد این راه مطالعه کنم، دلم رو میلرزونه. آخه فلسفه، عرفان و قرآن یه چیزیه که قابل وصف نیست. ای کاش که این رو زودتر فهمیده بودم!!!
  • سید محمد رضا حسینی
  • ۰
  • ۰

امام رضا

یادمه در پست اولی که علت راه اندازی این وبلاگ رو توضیح میدادم اینجوری گفته بودم که در این وبلاگ میخوام راه هایی رو که میتونه آدم رو به آرامش برسونه رو در موردش بحث کنم. در حقیقت این راه ها تجربیات شخصی خودمه که میارم توی وبلاگ شاید به درد کسی بخوره و در عین خال به احوال خودم در زمانهای مختلف آشنا بشم و توی خاطرم بمونه.

جای شما خالی هفته پیش رفته بودیم حرم امام رضا. من هرچی فکر میکنم نمیتونم درست تحلیل کنم که در حرم امام رضا چه چیزی است که من رو به ارامش میرسونه .مثلا هی به این فکر میکنم که نکنه آرامشی که توی حرم بدست میارم به این علته که تو بچگیام اومدم حرم و خاطره اون دوران توی ذهنم مونده و حالا که دوباره دارم میام حرم یاد گذشته میفتم و آرامشی که در اون دوران داشتم و یادآوری آرامش اون دوران منو آروم میکنه. بعد میگم نه دوران کودکی جاهای دیگه هم خوب رفتم که خیلی لذت زیادی داشته و کلی کیف کردم ولی الان که اونجا میرم آروم نمیشم.

بعد به خودم میگم که شاید نوع معماری که در اینجا هست جالبه و آرامش بخشه مخصوصا وقتی به صحن گوهرشاد میرم این احساس بهم دست میده! ولی بیشتر که فکر میکنم میگم نه اینطوری نیست  چون توی اصفهان جاهایی رفتم که معماریش از اینجا جالبتر بودده مثلا مسجد امام ولی به اندازه اینجا ارومم نکرده.

اینقدر با ذهن خودخ کلنجار میرم که بعضی اوقات هنگ میکنم و هی میگم آخه این امام رضا چه خصوصیتی داره که آدمو اینقدر عوض میکنه و کسی که اینهمه مشکلات داره وقتی میره اونجا آروم میشه.

اخرین نتیجه ای که گرفتم اینه که ارامش انسان وقتی حاصل میشه که اون وظیفه ای که برای انسان قرار داده شده رو به نحو احسن انجام بده. مثلا طرف وقتی برای خودش قبولی در امتحان رو به عنوان وظیفه معرفی میکنه و برای اون برنامه ریزی میکنه و در نهایت موفق میشه نمره خوبی بگیره، احساس آرامش میکنه. انا مشکل از اینجا شروع میشه که آرامشهای اینجوری گذراست و فقط چند دقیقه دووم داره و بعدش از بین میره. مثلا روزهای جمعه ادم اینهمه پارک میره خونه فامیل میره و تفریح میکنه ولی بازهم وقتی عصر جمعه که میرسه احساس ناراحتی میکنه و احساس میکنه با وجود اینکه اینهمه جمعشو با خوشی گذرونه ولی انگار که حرومش کرده.

بعد به این فکر میکنم که چه کسی میتونه این تناقض رو جواب بده؟ اون کسی نیست جز خدا که انسان رو میشناسه! میرم ببینم خدا چی گفته در این مورد تا جواب سوالام رو پیدا کنم که چرا در حرم امام رضا احساس آرامش میکنم ولی در جاهای دیگه نه که خدا میگه الا بذکرالله تطمئن القلوب .

بعد من میفهمم که هیچ وقت آرامشی که در حرم امام رضا بهش میرسم رو از دست نمیدم چون این آرامش از اون ارامشها نیست که بعد از مدتی آدم فراموشش کنه و چون واقعی و حقیقیه و تنها آرامش حقیقیه هیچ وقت از دستش نمیدم. کاش که میشد در قلبم یه حرم کوچیک از امام رضا داشته باشم که همیشه این آرامش واقعیه رو داشته باشم و دنبال کردن چیزایی که گولم میزنه و سرگرمم میکنه منو از این آرامش دور نکنه!!!

اگر کمکم کنید بیشتر فکر کنم خیلی خیلی ممنون میشم!

  • سید محمد رضا حسینی